سفارش تبلیغ
صبا ویژن
89/2/18 10:38 ع

جناب آقای موسوی

ظاهرا به خاطر اینکه فایل من با فرمت ورد نبود امکان آپلود آن نبود.نقد را در ادامه مطلب گذاشتم

یکی از اشکالات اساسی آقای سروش در بحث بسط تجربه نبوی این است که تئوری خود را با کلام خود پیامبر تطبیق نمی دهد تا مشخص گردد که آیا اساسا خود پیامبر این مساله را در مورد خویش صادق می داند یا خیر؟

البته بسیاری افراد می توانند با نگاهی برون دینی به مساله نگاه کرده و پیامبر را در گفتارهای خویش صادق ندانند چنانچه که سلف ایشان یعنی علی دشتی که آقای سروش بسیاری از جملات خویش را از او به یادگار گرفته در حدود چهل سال قبل همین رویه را در کتاب بیست و سه سال در پی گرفت. البته آقای سروش نمی تواند از این راه کمک بگیرد، چرا که یکی از مقدمات بسیار مهمی که ایشان در روند استدلال خویش بارها از آن استفاده نموده است تا به کمک آن بتواند جنبه اعجاز گونه قران را که به زعم او برایند روحیات و خلقیات یک انسان بشر! است را توجیه نماید، این است که این انسان دارای کمالات روحی در اندازه ای فوق بشر است و تا آن زمان هیچ انسانی نتوانسته است به رتبه او برسد؛ قطعا چنین انسانی از دروغ که در راس رذائل اخلاقی است باید پرهیز کرده باشد.

اکنون بایستی سری به آیات قران بزنیم تا راستی این تئوری را در این میدان محک زده تا سیه رو شود هر کس که در او غش باشد:

آیاتی همچون وعلمک ما لم تکن تعلم و وجدک ضالا فهدی و ... به وضوح نشان می دهد که آنچه که پیامبر بیان نموده است اموری بوده که آنها را از خود نداشته و بلکه اساسا نمی توانسته به آنها دست یابد. هیچ شاعری نمی گوید که آنچه را که من بیان کرده ام نمی توانسته ام به دست بیاورم و فقط با اتکا به یک معلم خارجی می توان به آنها رسید.انبیاء در جریان وحی کاملا این احساس را دارند که یک معلم خارجی وجود دارد که به آنها مطالبی را القا می کند در حالی که شاعران و ... آنچه را که به آن دست می یابند هر چند که معتقد باشند که آن را با نیروی عقلانی خود به دست نیاورده اند اما نسبت به وجود معلم خارجی تردید داشته و یا اساسا آن را انکار می نمایند. شاید یکی از تفاوتهای اساسی وحی و الهام همین نکته باشد.

یکی دیگر از وجوه اعجازی قران که آنرا می توان در رد ادعای آقای سروش بیان نمود، اعجاز عددی قران می باشد. این وجه اعجازی قران خود نیازمند کتابی مستقل است، اما از باب بیان نمونه می توان به تساوی عدد کلمه یوم و نهار، رجل و امراه و ... 12 مرتبه ذکر شهر، 365 مرتبه ذکر یوم،معمای عدد 19 که شاید آیه علیها تسعه عشر مخصوصا با توجه به آیه بعد آن یعنی و ما جعلنا عدتهم الا فتنه ....اشاره به همین معما داشته باشد و هزاران مورد دیگر که هر انسان منصفی یقین می کند که هیچ انسانی قادر نیست که این نظم عددی را به این کتاب بدهد مخصوصا با توجه به این نکته که صاحب کتاب تمام هم و غم خویش را بر جنبه معنایی آن گذاشته بوده.کدام شاعر و یا عارف می تواند یک صدم این امور را در آثار خویش رعایت نماید



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :محسن انبیائی::نظرات دیگران [ نظر]